کد مطلب:2900 سه شنبه 8 تير 1389 آمار بازدید:1042

پاسخگويي قرآن به نيازهاي انسان معاصر 1
شبكه ولايت - تفسير و علوم قرآني

01:29:33

دانلود   25.62 مگابایت
بسم الله الرحمن الرحيم

آقاي نقوي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت بينندگان گرامي در خدمت آيت الله رضائي اصفهاني با برنامه پاسخگوئي قرآن به نيازهاي بشر ، همانطور كه ميدانيد امروزه دشمنان از هر سو قرآن را زير سؤال ميبرند و مباحث قرآني را قصد دارند كه با شبهات خود خدشه دار كنند .
با توجه به اينكه قرآن در چهارده قرن قبل نازل شده است چگونه ميتواند پاسخگوي نيازهاي بشر امروز باشد ؟
آقاي رضايي اصفهاني
همين سؤال را بنحوي از امام رضا عليه السلام پرسيدند و حضرت از قول امام صادق عليه السلام به اين مطلب اشاره كردند كه اين سؤال از ايشان هم پرسيده شده است و معلوم است كه اين سؤال سابقه طولاني در بشر دارد كه از حدود 13 قرن قبل هم مطرح بوده است و خدمت اهلبيت عليه السلام مطرح ميشده است .
در سؤالي كه خدمت امام صادق عليه السلام مطرح شده است آمده كه « أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا يَزْدَادُ عَلَي النَّشْرِ وَ الدَّرْسِ إِلَّا غَضَاضَةً » چه ميشود كه هر چه قرآن را بيشتر تدريس ميكنند و بيشتر نشر ميدهند شيريني قرآن زيادتر ميشود و كهنه نميشود حضرت فرمودند « فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَة » خداوند تبارك تعالي قرآن را براي يك زمان قرار نداد بلكه براي يك ملت هم قرار نداد كه ملتهاي ديگر هم نتوانند از آن استفاده كنند پس قرآن در هر زماني جديد است و نزد هر ملتي تر و تازه تا روز قيامت است .
بحارالانوار ـ جلد 92 ـ صفحه 15
پس قرآن در هر زماني تازه است و راههاي مختلفي است كه ما قرآن را با نيازهاي زمان خود تريح كنيم و پرسشهاي هر عصري را بر قرآن عرضه كنيم تا قرآن پاسخ ما را بدهد و همچنين ما ميتوانيم دردها و مسكلات خود را در هر عصري بر قرآن عرضه كنيم و قرآن راهكارها و راه حلهايي به ما ارائه ميدهد .
براي اينكه چگونه ما از اين كتاب الهي بتوانيم در هر زمان جديد استفاده كنيم و مطالب آن را بدست بياوريم مفسران و متفكران اسلامي يازده راهكار و راه حل ارائه دادند .
آقاي نقوي
ما بنا بر اعتقاداتي كه داريم و قرآن را از اهلبيت جدا نميدانيم و خداوند متعال ما را به اين راهنمائي كردند ، اگر ممكن است كه چگونه قرآن با نيازهاي عصر حاضر منطبق ميشود ؟
آقاي رضايي اصفهاني
در اين مورد مناسب است كه به دو قاعده اي كه در روايات اهلبيت عليه السلام بيان شده است و در مقدمه تغسير عياشي اين روايات آمده كه تحت عنوان قاعده جري و تطبيق از آنها ياد ميشود كه از امام باقر عليه السلام نقل شده است و اين مطلب در تفسير عياشي جلد 1 صفحه 22 آمده كه امام عليه السلام فرمودند « ظَهرُهُ تَنزِيلُه وَ بَطنُهُ تَأوِيلُهُ مِنهُم مَا قَد مَضَي وَ مِنهُم مَا لَم يَكُن يَجرِي كَمَا تَجرِي الشَّمسَ وَ القَمَرَ » اين روايت هم به باطن و هم به بحث جري اشاره دارد .
اين قاعده ميگويد كه قرآن مثل خورشيد است كه در هر زماني طلوع جديدي دارد و خورشيدي كه امروز طلوع ميكند خورشيد ديروزي نيست و هر لحظه و هر روز نور و حرارت جديدي به بشر ارائه ميكند ولي به ظاهر همان خورشيد ديروز است ولي نور و حرارت او نور و حرارت ديروز است كه در اثر همان انفجاراتي است كه در درون خورشيد صورت گرفته است .
قرآن كريم را اهلبيت اينگونه تشبيه كردند و فرمودند مثل خورشيد است « يَجرِي كَمَا تَجرِي الشَّمسَ وَ القَمَرَ » و مثل ماه و خورشيد ميچرخد و هر روز طلوع و نور جديدي دارد و هر روز كه نسل جديد و افراد جديدي به دنيا مي آيند از الطاف جديدي از قرآن ميتوانند استفاده كنند .
بعبارت ديگر آيه هاي قرآن در قاعده كلي كه مصاديق جديد دارد مثلاً وقتيكه سوره يوسف نازل شد براي مردم آن زمان يك پيام داشت و براي مردم زمان ما هم يك پيام دارد و براي هر نسلي پيامش جديد است و هر جواني را پيام جديدي دارد و هر كسيكه سوره يوسف را مطالعه ميكند پيامهاي جديدي براي او دارد و مثل انوار رحمت الهي بر فرد ميبارد و يكي از راههايي كه اهلبيت به ما آموزش دادند اين است كه از قاعده جري استفاده كنيم و در هر زماني قرآن را با نيازهاي خود مطابق كنيم چرا كه مطالب قرآن فقط براي يك زمان محدود و خاصي نيست بلكه هر نسلي بايد اين قرآن را در زندگي خود تطبيق كند و خود را مخاطب قرآن قرار بدهد و از آن استفاده كند .
راه دومي كه اهلبيت عليه السلام دادند همان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و اهلبيت عليه السلام قاعده بطن است كه قرآن كريم ظاهر و باطن دارد و باطن قرآن در روايات بيان شده و براي استفاده از باطن هم راهكارهايي بيان شده است .
نكته آخر اين است كه مرجعيت علمي اهلبيت يكي از چيزهايي است كه مكمل قرآن است و قرآن به ما سفارش كرده از تفسير پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم استفاده كنيم و در آيه 44 سوره نحل فرمود « وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ » ما اين قرآن را براي تو نازل كرديم كه آنچه را كه بر تو نازل كرديم براي مردم بيان كنيم .
از اين آيه بخوبي استفاده ميشود كه كلام و رفتار و گفتار پيامبر اكرم تفسير قرآن است و هر چه از رفتار پيامبر اكرم در توضيح آيات آمده است تفسير و مكمل قرآن است .
اگر قرآن فرمود « وَ أَقِمِ الصَّلاةَ » و مشخص نكرد كه صبح دو ركعت است و ظهر چهار ركعت و مغرب سه ركعت است ولي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم طبق نقل فرمود « قَالَ صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي » اينگونه كه من نماز ميخوانم شما هم نماز بخوانيد و ايشان صبح را دو ركعت و ظهر را چهار ركعت و مغرب را سه ركعت خواندند .
در حقيقت سنت پيامبر اكرم تفسير و مكمل آيات قرآن است و همينطور سنت اهلبيت عليه السلام بر اساس حديث ثقلين كه شيعه و سني نقل كردند « إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي » و بعد هم فرمودند اينها از هم جدا نميشوند و وقتي كه اهلبيت در كنار قرآن حجت هستند يكي از چيزهايي كه باعث ميشود جزئيات قرآن را در زمانهاي قرآن دربيابيم و از آن استفاده كنيم بيانات علمي اهلبيت عليه السلام است و در حقيقت مرجعيت علمي اهلبيت در كنار قرآن كه جزئيات مسائل قرآن را بيان كردند مكمل قرآن است و سبب ميشود كه قرآن به يك زمان مخصوص نميشود و ميتواند در زمانهاي بعدي هم راهنماي بشر باشد .
آقاي نقوي
راهكارهاي عملي و پاسخگوي قرآن در اين زمينه چيست ؟
آقاي رضايي اصفهاني
در حقيقت همينكه قرآن در هر زماني پاسخگوي نيازهاي بشر است يكي از ظرفيتهاي عظيم اين كتاب است و كتابي كه حدود 600 صفحه است و تا روز قيامت است ميتواند برنامه اي براي زندگي بشر باشد و اين يكي از اعجازهاي قرآن است .
اما راجع به راهكارهاي عملي كه اشاره كرديد كه چگونه قرآن را نيازهاي بشر در طول زمان پاسخ ميدهد عرض شد كه يازده راهكار را متفكران و انديشمندان اسلامي از احاديث و غير آن استفاده كردند كه چگونه قرآن در نيازهاي بشر تطبيق ميشود .
و چند مورد آن مثل جري و بطن و مرجعيت اهلبيت بيان شد و غير از آنها يكي اين است كه در قرآن قوانين كلي وجود دارد كه اين قوانين به اصطلاح منطقي قضاياي حقيقيه است و قابل انتقال به هر عصر است مثل اينكه شما يك قاعده كلي بگوئيد كه هر چيزي حرارت ببيند بزرگ ميشود و اين هر چيزي را شامل ميشود و اين يك قضيه حقيقي است كه ميتواند مصاديق زيادي را پيدا كند و قرآن هم بسياري از آيات بصورت قضاياي حقيقي آمده است .
مثلاً در قرآن آمده كه « أَوْفُوا بِالْعُقُودِ » به عهدها و پيمانهاي خود وفا كنيد و يا امانت را وفا كنيد و يا خيانت در امانت نكنيد و آياتي كه به اين مطالب اشاره ميكند بصورت شخصي نيست كه مخصوص به كسي باشد بلكه قضاياي حقيقي است كه در طول زمان بر آن تطبيق ميشود و اين يكي از راهكارهايي است كه قرآن در هر زماني ميتواند پاسخگو باشد و مسائل جديد را زير چتر اصول حقيقي خود قرار بدهد .
دوم اينكه در قرآن قوانين ثابت و متغير وجود دارد و بعبارت ديگر قانون گذاري و نظام قانون گذاري قرآن نظام خاصي است كه هم احكام اوليه در آن تعبيه شده است و هم احكام ثانوي در آن است .
مثلاً در قرآن وقتي كه از حرمت برخي گوشتها سخن گفته ميشود مثل گوشت خوك و يا مردار و يا خون كه در آيه 3 سوره مائده به آن اشاره شده است در ادامه فرموده كسيكه مضطّر شود اشكالي ندارد و ميتواند از آن استفاده كند و اگر در بياباني گير كند و يا جائي كه براي نجات راهي نداشته باشد ميتواند از اين گوشتها استفاده كند « فَمَنِ اضْطُرَّ في مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ » در ابتداي آيه يك حكم اولي بيان كرده است « حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ » مردار و خون و گوشت خوك و چيزهايي كه بدون نام خدا سر بريده ميشود براي شما حرام شده است ولي در پايان آيه فرمود اگر كسي مضطر شد اشكالي ندارد و ميتواند از آن بخورد .
در حقيقت يك قانون ثابت و متغير در اينحا داريم كه اين قوانين ثابت و متغير و يا قوانين اوليه و ثانويه زمينه ساز اين است كه اينها در همه زمانها و مكانها بتواند پاسخگوي نياز بشر باشد وقتي كه حالت عادي است از اين گوشتها نميشود خورد ولي وقتيكه حالت اضطراري است ميتواند با شرائطي كه در رساله ها آمده است از آن استفاده كند .
راهكار ديگر استفاده از عقل است و قرآن كريم عقل را برسميت شناخته است و آيات متعددي از قرآن ما را به تفكر و تعقل دعوت ميكند و عقل يكي از منابعي است كه براي استنباط احكام از آن استفاده ميشود و بنابراين اگر كسي بصورت عقلي حكمي را دريافت كرد شريعت هم به آن حكم ميكند .
مثلاً عقل حكم كرد كه نظم و نظام خوب است پس شريعت هم اين را تأييد ميكند و اصل اين مسئله از قرآن است چرا كه قرآن عقل را تأييد كرده است پس يكي از چيزهايي كه در حقيقت راهكاري كه قرآن براي اينكه بتواند در هر زماني نيازهاي خود را برآورده كند برسميت شناختن حجيت عقل است و اين عقل منشأ ميشود كه در هر زماني انسان بتواند نيازهاي خود را تشخيص بدهد و شريعت به آن حكم ميكند .
راه كار ديگر اجتهاد است كه اجتهاد پويا يكي از راههايي است كه براي استنباط و پاسخگوئي به مسائل جديد از آن استفاده شده است و مجتهدان جامع الشرائط ميتوانند از قرآن مسائل جديد را استفاده كنند و مفسران اجتماعي ميتوانند سؤالات شما را بر قرآن عرضه كنند و پاسخ آنها را بدست بياورند و اين هم يكي از راهكارهاست .
راهكار بعد رويكرد علمي به قرآن است و بسياري از مفسرين معاصر بسمت تفسير علمي قرآن رفتند و يكي از شيوهايي كه در كنار تفسير روايي و تفسير قرآن به قرآن بكار بردند تفسير روايي است .
بساري از مفسران مثل آيت الله مكارم شيرازي در تفسير نمونه بسياري از آيات قرآن را بكمك مباني علوم تفسير كردند و در دهه هاي اخير اين شيوه تفسيري بين مفسرين رواج پيدا كرده كه امروزه بحث جهت دهي به مباني علوم انساني بر اساس آيات قرآن مطرح است كه اين را ميشود در جلسه اي مورد بررسي قرار داد كه قرآن ميتواند به مباحث تربيتي ما جهت بدهد و مباني علوم تربيتي را و اهداف اين علوم و روشهاي تربيتي را جهت بدهد و برخي از روشهاي جديد را وارد مباحث تربيتي كند مثل تزكيه نفس و برخي از روشهايي كه مورد پسند قرآن نيست از اين علم خارج كند و آن را با دليل كنار بگذارد .
مباني را جهت دهي كند و مباني را بر اساس قرآن به اين علوم عطا كند و در اين زمينه بحث نظريه پردازيهاي علمي مطرح است .
راهكار بعدي بحث تفسير اجتماعي قرآن است كه نگاه اجتماعي به قرآن دردهاي اجتماعي را ديدن و پاسخهاي آن را از قرآن طلبيدن راهي بود كه مرحوم سيد جمال الدين اسد آبادي در مصر سرچشمه هاي آن را بحث كرد و سيد قطب اين راه را ادامه داد و در ايران صاحبان تفسير نمونه اين راه را رفتند و در پاكستان آقاي مولودي در تفهيم قرآن اين راه را رفته است و تفسير اجتماعي قرآن يكي از راهكارهاي تطبيق قرآن با نيازهاي انسان معاصر است .
وقتيكه ما دردهاي نياز معاصر را بشناسيم و بر قرآن عرضه كنيم و با نگاه اجتماعي و نه نگاه فرد گرايانه به احكام و مسائل قرآني نگاه كنيم بسياري از مشكلات انسان را پاسخ ميدهد .
نكته آخر در اين باره بحث نقض مشروط است كه آيت الله معرفت مطرح كردند كه يكي از راهكارهاي بسيار زيبا براي توجيه و تفسير آيات قرآن است مثلاً درباره بحث برده داري ايشان فرمودند كه روش قرآن اين بوده كه يك معزل اجتماعي را حل كند و آمده گام به گام طوري پيش رفته كه كم كم برده داري از جامعه اسلامي برداشته شده است با اينكه در ديگر كشورها مسئله برده داري با خونريزي و جنگ و فشارهاي اجتماعي برداشته شد و در كشورهاي اسلامي به بركت قرآن و با شيوه اي كه قرآن استفاده كرد كه با بردگان خوش رفتاري كنيد و كفاره گناهان را آزادي برده ها قرار داد و حقوق اجتماعي آنها را برسميت شناخت و با شيوه هايي كه اهلبيت عليه السلام در اين زمينه بكار بردند كه آنها را پروش ميدادند و آزاد ميكردند و براي ديگران الگو بودند و با ثوابهاي زيادي كه براي اينكار ذكر كردند كم كم برده داري از جامعه اسلامي برداشته شد و يك معزل بشري و درد اجتماعي بشر را قرآن بصورت مشروط و مرحله به مرحله اجرا كرد كه همين بحث درباره زنان و حقوق زن مطرح ميشود .
اينها راهكارهاي عملي است براي اينكه ما نيازها و سؤالات خود را به قرآن ارائه كنيم و پاسخ خود را از قرآن بخواهيم .
آقاي نقوي
نقش قرآن در تأمين نيازهاي رواني و روحي بشر امروز چيست ؟
آقاي رضايي اصفهاني
قرآن كريم خودش را شفا معرفي كرده است كه در سوره اسراء آيه 82 فرمود « وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ » و در يونس آيه 57 به اين مطلب اشاره شده « يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُديً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ » يعني در حقيقت قرآن كريم شفاست و همين تعبير در فصلت آيه 44 آمده كه « قُلْ هُوَ لِلَّذينَ آمَنُوا هُديً وَ شِفاءٌ » شفا بودن قرآن به اين است كه قرآن دردهاي اخلاقي و دردهاي روحي و رواني و دردهاي اجتماعي بشر را پاسخ ميدهد و آنها را معالجه ميكند و ممكن است كه كسي از اين پاسخهاي قرآني استفاده خوبي نكنند همانطور كه ممكن است كسي از داروهايي كه به او تجويز ميشود استفاده نكند .
قرآن در طول تاريخ نشان داده كه بسياري از دردهاي بشر را معالجه كرده است و به برخي از بيماريهايي كه در طول تاريخ وجود داشته و قرآن آنها را معالجه كرده است بصورت فهرست وار اشاره ميشود :
مثلاً جامعه اي كه قرآن كريم تحويل گرفت از عرب جاهلي جامعه بود كه در آن جهل و ناآگاهي وجود داشت ولي قرآن به علم دعوت كرد « يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ » ( سوره مجادله آيه 11 ) و به علم آموزي تشويق كرد و اين جامعه چنان از نظر علمي رشد كرد كه در صدر اسلام 17 نفر مرد و 4 زن سواد خواندن و نوشتن داشتند اما بعد از مدت كوتاهي به جايي رسيد كه در اواخر قرآن دوم و سوم پيشتاز علمي در جهان شد .
فتوح البلدان ـ جلد 3 ـ صفحه 580
ديگر درد اجتماعاي بحث فقر بود كه قرآن دعوت به عدالت و تعديل ثروت كرد .
يكي از مشكلات جامعه صدر اسلام تفرقه بود و قرآن دعوت به وحدت كرد و آنها را از اين درد نجات داد .
يكي از دردهاي آن زمان بحث خونريزي و جنگهاي جاهليت بود كه قرآن دعوت به صلح كرد « وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها » ( سوره انفال آيه 61 ) و حتي دستور داد كه اگر كسي به صلح گرائيد شما هم از در صلح وارد شويد « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا » ( سوره آل عمران آيه 103 ) به حبل و ريسمان الهي چنگ بزنيد و وحدت داشته باشيد .
قرآن كريم از حقوق پايمال شده زنان در صدر السلام كه يكي از دردهاي اجتماعي صدر اسلام بود دفاع كرد و حقوق آنها را به آنها باز گرداند .
قرآن كريم مردم را دعوت كرد كه از رذائل اخلاقي دوري كنند و بسوي فروتني روي بياورند يعني از عواملي كه سبب ميشده كه مشكلات روحي و رواني براي بشر پيش بيايد و تعادل جامعه بشري را بهم بزند و موجب استرس و فشار رواني براي بشر شود و اين خلاء هاي اخلاقي و معنوي بشر را پر كند و مردم را بسوي آرامش رواني و بهداشت رواني دعوت كرد « أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ » ( سوره رعد آيه 28 ) .
در حقيقت قرآن ما را به آرامش رواني با ذكر خداوند دعوت ميكند .
همچنين قرآن ما را دعوت به توحيد و وحدت شخصيت ميكند و دعوت ميكند كه از كارهايي كه در اثر استرسهاي و فشارهاي رواني مثل خودكشي بوجود مي آيد پرهيز ميدهد و ما را دعوت به اميد ميكند و از نااميدي دور ميكند « وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ » ( سوره يوسف آيه 87 ) كه مأيوس نشويد و اگر مأيوس شود از كافران خواهد بود .
در حقيقت قرآن با هدفمند كردن زندگي و ايجاد معرفت به خود بهداشت رواني انسانها را تأمين ميكند و آرامش روحي و رواني را به انسان بازميگرداند .
آقاي نقوي
تأثير قرآن در پيشرفت علوم و تمدن جديد چيست ؟
آقاي رضايي اصفهاني
در صدر اسلام 17 نفر مرد و 4 زن سواد خواندن و نوشتن داشتند اما بعد از مدت كوتاهي به جايي رسيد كه در اواخر قرآن دوم و سوم پيشتاز علمي در جهان شد .
قرآن سبب شد كه جامعه عرب متحول شود كه غربي ها در تاريخ نوشتند كه هارون الرشيد وقتي كه از همين جزيرة العرب ميخواست كه پادشاه فرانسه هديه بفرستد ساعت زنگداري را هديه فرستاد كه وقتي كه اين ساعت را بردند پادشاه و ديگران گفتند كه عجائب هفتگانه در جهان هشت تا شده است .
يعني اينقدر مسلمانان در جزيرة العرب پيشرفت كردند و با نور قرآن و هدايت پيامبر اكرم جهش علمي پيدا كرد كه در كمتر از دو قرن پيشتاز علم در جهان شد و امروز هم مسلمانها ميتوانند به بركت قرآن همين پيشرفت را داشته باشد « قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ » ( سوره زمر آيه 9 ) قرآن با صداي بلند ميفرمايد كساني كه ميدانند با كسانيكه نميدانند برابر نيستند و انسان دانا با جاهل برابر نيست و دانستن و دانشجو شدن و طلبه شدن براي بشر امتياز است .
علامه طباطبايي در كتابي بنام قرآن در اسلام ميفرمايند قرآن در پيشرفت علوم سه نقش داشته يكي اينكه علومي را مستقيماً ايجاد كرد و دوم علومي را غير مستقيم ايجاد كرد و سوم اينكه باعث پيشرفت و رشد برخي از علوم شد .
مرحوم علامه اشاره ميكنند كه برخي از علوم كه در دسته اول قرار ميگيرند به بركت قرآن ايجاد شد مثلاً علم تجويد و يا دانش قرائت و دانش رسم الخط و دانش علوم قرآن و تفسير و ... از علومي بود كه به بركت قرآن ايجاد شد كه در عرب قبل از اسلام نبود .
دوم علومي است كه غير مستقيم قرآن باعث ايجاد آن شد مثلاً علومي مثل علم حديث و دارية و علم كلام و اصول فقه و علم تاريخ و ... علومي كه قبل از اسلام در عرب جاهلي سابقه نداشت ولي مستقيم تحت تأثير قرآن نبود ولي وقتي كه قرآن فرمود سنت و شرح قرآن را به پيامبر اكرم دستور داد بيان كند علم حديث شروع شد و در پرتو علوم وابسته به حديث شكل گرفت .
دسته سوم علومي بود كه در فرهنگها و ملل ديگر وجود داشت و برخي از آنها بصورت ساده در عرب و برخي كاملتر در جندي شاپور ايران و برخي در يونان وجود داشت و اين علوم وقتي كه وارد حوزه مسلمانان شد تحت تأثير تشويقهايي كه قرآن به علم كرد اين علوم رشد كرد مثل فلسفه و منطق و رياضيات و پزشكي و كيهان شناسي و ... كه تحت تأثير تشويقهاي قرآن براي علم آموزي وارد حوزه اسلام شد و بشدت رشد كرد بطوري كه قرنها پيش تازي اين علوم بدست مسلمانان بود و امروز هم نقش قرآن همين است و اگر ما واقعاً بدستورات قرآن عمل كنيم و مسلمانها به دستور قرآن بازگردند و در پرتو روايات اهلبيت كه شارح قرآن هستند باز هم مجد و عظمت و تمدن شكوفاي خود را بدست خواند آورد و پيشتاز علوم خواهند شد .
سؤال يكي از بينندگان : ( از آبادان )
زني كه شير ميدهد اگر شير روي لباسش بريزد آيا ميتواند با آن لباس نماز بخواند يا نه ؟
پاسخ آقاي رضايي اصفهاني :
شير خانم اگر به لباس بريزد مانع نماز نيست و مبطل نيست و مشكل ايجاد نميكند .
سؤال يكي از بينندگان : ( آقاي سادات از ايران )
اختلافات مذاهب بين شيعه و سني آيا از نظر ايماني نزد خداوند اصالتي دارند يا نه ؟
پاسخ آقاي رضايي اصفهاني :
در حقيقت قرآن كريم كه سند اصلي دين اسلام است يكي بيشتر نيست و در آن تحريف نشده است و همه مذاهب اسلامي اين كتاب را قبول دارند و نبوت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بين همه مسلمانان مشترك است و اين اختلافات مذاهب فقهي كه بوجود آمد عمدتاً از قرن دوم به بعد بود كه مذاهبي مثل شافعي و حنبلي و امثال آن كم كم پيدا شد و همچنين مذاهب كلامي از قرن دوم كم كم پيدا شد مثل معتزله و اشاعره و طوري نبودند كه در حقيقت منشأ ايماني داشته باشند كه يعني پيامبر اكرم چند مذهب ارائه داده باشند و برخي از مفسران و برخي مسلمانان اختلاف برداشتهايي داشتند و دارند كه برگشت آن به اجتهادات آنهاست كه مثلاً يك آيه درباره مسائل وضو ممكن است دو جور برداشت شده باشد ولي اين به اين معنا نيست كه مذهب فقهي و يا كلامي بوجود بياد و عمده اختلافات مذهبي فعلي كه وجود دارد ريشه آن در بعد از پيامبر اكرم و ولايت اميرالمؤمنين كه در غدير خم حضرت را نصب كردند بر اساس آيه 3 سوره مائده و گروهي از اين جماعت اصلي مسلمين كه اين ولايت را پذيرفتند و بعد به شيعيان امير المؤمنين عليه السلام مشهور شدند و راهي كه پيامبر اكرم مشخص كردند ادامه دادند و تا كنون هم بعنوان شيعه اثني عشري همان راه را ادامه ميدهند و در اين وسط برخي از افراد كم كم از اين راه اصلي كه پيامبر اكرم و قرآن ترسيم كرده بود جدا شدند .
بنابراين اين اختلافات ريشه اي در ايمان ندارد بلكه اينها اختلافاتي است كه بعداً با اغراض مختلفي كه در تاريخ بيان شده است حادث شد .
سؤال يكي از بينندگان :
من دو تا نهج البلاغه دارم كه يكي قديمي است و ديگري جديد است و در طرح قديم در حكمت 361 چيزي نوشته است و در جديد در حكمت 361 چيز ديگري نوشته شده است ، كدام صحيح است ؟
پاسخ آقاي رضايي اصفهاني :
نهج البلاغه نسخه هاي متعددي دارد كه اين نسخه ها برخي در شماره گذاري جملات اميرالمؤمنين و خطبه ها و نامه ها با هم متفاوت است و اين بمعناي تغيير در اصل نهج البلاغه نيست .
سؤال يكي از بينندگان : ( آقاي هادي از اردبيل )
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در غار حراء و يا در كعبه مبعوث شدند ؟ اگر در غار حراء مبعوث شدند مدارك آن را بيان كنيد ؟
پاسخ آقاي رضايي اصفهاني :
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در غار حراء به رسالت مبعوث شدند و آيات آغازين سوره علق آنجا بر پيامبر اكرم نازل شد « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ ، اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ ، الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ » مشهور است كه در همان غار حراء اين آيات نازل شد و حتي آياتي كه درباره ديدن جبرئيل عليه السلام توسط پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گفته شده كه در هنگامي كه پيامبر اسلام بين زمين و آسمان جبرئيل را مشاهده كردند كه در برخي آيات قرآن به اين مسئله اشاره شده كه « وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبينِ » ( سوره تكوير آيه 23 ) پيامبر اكرم او را در افق ديد كه بين زمين و آسمان قرار گرفته است و اين جريان در غار حراء صورت گرفته است .
و آياتي است كه در سوره نجم اشاره ميكند كه پيامبر اكرم چند بار جبرئيل را ديده است كه « وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلي ، ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّي ، فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْني ، فَأَوْحي إِلي عَبْدِهِ ما أَوْحي ، ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأي ، أَ فَتُمارُونَهُ عَلي ما يَري ، وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْري ، عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهي » ( سوره نجم آيات 7 تا 14 ) كه يك بار هم در بين زمين و آسمان پيامبر اكرم جبرئيل را بصورت اصلي ديد .